دلنوشته

تفاخر

تنهایی غریبیست

و ظلمت بی کران

اوای سکوت

همه جا سکنی دارد

همه میخواهند بگویند که درد دارند

و خسته اند

فازی سنگین ، توهم درهم و برهم ذهن تحقیر شده را صیقل میدهد

ذهن کوچک شمرده شده

ذهن اسیب دیده

ذهن تحقیر شده

ذهن متوهم

خدا را شاهد بی کسی هاشان میگیرند

که مبادا فکر کنی انان از تو شاد ترند

وچه بی رحمانه وقتی ذهن تنهایت در خلسه است

میتازند و می ربایند و

باز خدا را شاهد بی کسی هاشان میگیرند

که مبادا فکر کنی انان از تو شاد ترند

میبازند و نمیسازند

میگویند اما برای خود نمیخواهند

چه کودکانه و شیرین نگاه ذهن تنهایت را به دست انان دوخته ای

تحقیر میکنند چون حقیرشده اند

ذهن پوچ متوهمشان حقیرشان کرد

اینان همان بادیه نشینان نقاب برچهره اند که

به دروغ ایمان اوردند و در دل جز حقارت هیچ ندارند

ببین و کورباش

بشنو و کر باش

بگو و لال باش

بشین و عروج کن

لحظه های نابی که  روح عاشق را به روشنی ارامش دعوت کرد

عروج کن

عروج کن از تمام نمیشود ها نمیتوانم ها

عروج کن باور پوچ مردم خاکستری را به سخره بگیر

عروج کن ارام بگیر

اسمان شب پرشده ازستارگانی که منتظر عروج تو اند

تو حتی اگر ستاره ی ناب استجابت را هم در دست داشته باشی

انان تو را با معیار ترس خود میسنجند

انان میترسند

انسان که بترسد عصبی میشود و بی عقل

طغیان میکند به عروجت

عربده می زند بر سر ذهن تنهایت

ذهن حقیر شده اش کم اورده

ذهن حقیر شده

عروج کن



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : شنبه 1 اسفند 1394برچسب:, | 12:31 | نويسنده : بهار |